یادگاری
پسر گلم : آن زمان که ما را پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایمان را کثیف کردیم ویا نتوانستیم لباسهایمان را بپوشیم اگر صحبت هایمان تکراری و خسته کننده است صبور باش و درکمان کن یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور بودیم روزی چند بار لباسهایت عوض کنیم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدیم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنیم... وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنیم،با تمسخر به ما ننگر وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه امان یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو وقتی پاهایمان توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار ما...
نویسنده :
نعیما و بهروز
15:46